English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7713 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i speak under correction U انچه می گویم ممکن است درست نباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
perpetuting testtimony U تاسیسی که به وسیله ان شهادتی که ممکن است بعدا" به ان استناد لازم شود و در عین حال ممکن است بعدا" ممکن الحصول نباشد حفظ میشود
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
logic U یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
I feel strongly about this. U جدی می گویم.
i dare say U به جرات می گویم بسیارمحتمل است
Now get this straight. U گوشهایت را خوب با ؟ کن ببین چه می گویم
I tell you this in all seriousness. U این موضوع ؟ ؟ کاملا"جدی می گویم
I mean business. I mean it. U شوخی نمی کنم جدی می گویم
I realy mean it . U جدی می گویم فکر نکن تعارف می کنم
You mark my words . U ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
that which U انچه
whatever U هر انچه
whatever U انچه
so far as U تا ان اندازه که انچه
i lent him what money i had U انچه پول ...
what U هرچه انچه
for a iknow U انچه من می دانم
for aught i know U انچه من میدانم
oive such as you have U انچه که داریدبدهید
as far as i can see U انچه من می فهمم
as for as i know U انچه من میدانم
as far as in me lies U انچه از من بر می اید
pitcherful U انچه دریک سبوجابگیرد
the needful U انچه باید کرد
purview of a book U انچه کتابی فرامیگیرد
penful U انچه در یک قلم جا گیرد
more than needs U بیش از انچه بایسته
makefast U انچه قایق را به ان میبندند
he did his level best U انچه از دستش برامدکرد
ties of friendship U انچه دوستی اقتضامیکند
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
out of sight out of mind U از دل برود هر انچه از دیده برفت
the requirements of the law U انچه درقانون قید شده
cartful U انچه دریک گاری جا بگیرد
do the necessary U انچه باید کرد بکنید
my sentiment toward him U انچه من راجع باواحساس میکنم
so far as i can guess U انچه من میتوانم حدس بزنم
capful U انچه دریک کلاه جابگیرد
it purports that U انچه از این فهمیده میشوداین که .....
my recollectio of it is U انچه من بیادمی اورم اینست
layered U انچه مربوط به لایه ها باشد
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
i paid his d. wages U مزد او را انچه لازم بود دادم
whatsoe'er U هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
he undid what i had done U انچه من رشته بودم او پنبه کرد
bound U انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
penny worth U انچه برابر یک پنی میتوان خرید
the document purports that U انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
what you see is what you get U انچه می بینید همان است که بدست می اورید
findings U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
fortuitism U اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
whaterer U هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
finding U انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
i overpaid him for his work U مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
at least U هیچ نباشد
unrepresentative U کسیکهداراینظراتعمومیوعام نباشد
to be on the safe side U باقی نباشد
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
fortuist U کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
nemo dat quod non habet U هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
low priority work U کاری که مهم نباشد
not too expensive U خیلی گران نباشد.
For all we know he may be living . U از کجامعلوم که زند ؟ نباشد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
to not give a hoot in hell for something U برایشان اصلا مهم نباشد.
square peg in a round hole <idiom> U شخصی که مناسب کاری نباشد
simplest U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
to not give a stuff about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
The shell does not always contain a pearl. <proverb> U همیشه در صدف گوهر نباشد .
to not give a toss about something [British E] U برایشان اصلا مهم نباشد.
extraneously U چنانکه وابسته بموضوع نباشد
unless otherwise agreed U اگر توافق دیگری نباشد
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
simple U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
simpler U آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
other things being equal U اگر برای چیزهای دیگر نباشد
right out <idiom> U به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
null U لیستی که حاوی هیچ چیز نباشد
illegal U دستور برنامهای که در قواعد زیان نباشد
sinecures U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
rigid U یک چیز محکم که قبل خم شدن نباشد
sinecure U هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
factory U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
capital expenditure U هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
poll degree U درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
factories U قیمتی که حاوی حمل و نقل ازکارخانه نباشد
no man's land U سرزمین میان دو کشور که متعلق به هیچ یک از ان دو نباشد
relevantly U بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
If anything ,it is more expensive. U اگر گرانتر نباشد مسلما" ارزانتر نیست
breach of trust U کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
gentelmen's agreement U کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
to not give a shit about something U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
She is forty if a day . U چهل سال راشیرین دارد ( اگر بیشتر نباشد )
to not give a smeg about something [British E] U برای چیزی اصلا مهم نباشد. [اصطلاح رکیک]
to not give a damn about something [somebody] U برای چیزی [کسی] اصلا مهم نباشد. [اصطلاح روزمره]
What You See Is All You Get U برنامهای که خروجی صفحه نمایش آن به صورت دیگر قابل چاپ نباشد.
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
purchase U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
unformatted U 1-فایل متن که حاوی هیچ دستور فرمت , حاشیه یا نحوه نوشتن نباشد.2-
lapped U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
purchased U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
purchases U هر نوع انتقال مال غیرمنقول که ناشی از ارث یاامر امر قانونی نباشد
lap U ترکیب رنگهای چاپ شده به طوری که هیچ فاصلهای بین آنها نباشد
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
workable <adj.> U ممکن
feasible U ممکن
posse U ممکن
makable <adj.> U ممکن
possible U ممکن
posses U ممکن
executable <adj.> U ممکن
practicable <adj.> U ممکن
contrivable <adj.> U ممکن
doable <adj.> U ممکن
feasible <adj.> U ممکن
possible [doable, feasible] <adj.> U ممکن
makable [spv. makeable] <adj.> U ممکن
achievable <adj.> U ممکن
makeable <adj.> U ممکن
conceivable U ممکن
manageable <adj.> U ممکن
thinkable U ممکن
stacked U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stacks U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
gurantee U عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
lapful U به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
whateer U هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
concertina fold U قسمت دیگر به جهت مخالف تاکاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار بگیرد و به دخالت کاربر نیازی نباشد
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
possibility U چیز ممکن شق
perchance U ممکن است
ternary U با سه حالت ممکن
warnings U توجه به خط ر ممکن
multilevel U با مقادیر ممکن
perhaps U ممکن است
as far as possible U هر چه ممکن است
impracticable <adj.> U غیر ممکن
interactive U را ممکن میکند
inexecutable <adj.> U غیر ممکن
possibilities U چیز ممکن شق
unfeasible <adj.> U غیر ممکن
probable error U خطای ممکن
available U ممکن الحصول
to be posible U ممکن بودن
impossible U غیر ممکن
mayhap U ممکن است
possible capacity U گنجایش ممکن
warning U توجه به خط ر ممکن
nerds U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerd U شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
legs U مسیر ممکن در یک تابع
leg U مسیر ممکن در یک تابع
minimise U کوچک کردن تا حد ممکن
to the nth degree <idiom> U بالاترین وجه ممکن
probable error U خطای ممکن [ریاضی]
pron to U با حداکثر سرعت ممکن
Recent search history Forum search
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1I may find a prince
1may fader good
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1An evaluation is an assessment, as systematic and impartial as possible, of a project, program or policy. It focuses on expected and achieved accomplishments
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
2single gas
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com